همشاگردی سلام

به یاد ماه مهر و مهربانی های ان   باز امد ماه مهر و ماه مهر و ماه مهر 

اول سلام, به تمام کسانی که در دبیرستان وحید دستگردی درس می خوندند 

از سالی میگم که لباسهای مدرسه رنگین شد حالا امسال رنگ بلوز ما سبز و سارافون طوسی و یا دامن طوسی این رنگ لباس مدرسه ما بود یادش بخیر همشاگردی, سلام, 

مدیر مدرسه ما خانم اطهره روحانی رفتار می ایستاد دم در مدرسه و دوتا دستانش را روی هم می گذاشت وبعد دست راستش را از روی دست چپش بلند میکرد و یک تکان میداد و میگفت بفرمایید  عزیزان خوش امدید و یک لبخند زیبا .هم مدیر برای مادلتنگ شده بود و هم  ما برای او . با خجالت سرم را بلند می کردم و به صورت مدیر مهربان نگاه می کردم . 

خیلی دوستش داشتم یک روز که سالهای اخر دبیرستان بودم با خجالت گفتم من دوست دارم عکسی ار شما داشته باشم مدیر عزیزم دستی به پشت من زد و کنار من ایستاد و ما یک عکس یاد گاری گرفتیم  او یک پالتو سیاه و سفید نقش دار پوشیده بود که در هم شدن این دورنگ بیشتر پالنو را خاکستری می دیدی خلاصه این عکس همیشه تو خونه ما بود و من با این عکس پز می دادم اخرین جایی که این عکس بود لای قران مادر بزرگ بود که نمی دونم الان اون عکس کجاست یاد روزهای مدرسه بخیر 

باید یادی کنم هم از خواهر گرامی ایشان خانم اطهره روحانی رفتار که معاون ایشان بود که خیلی هر دو دوست داشتنی بودن خداوند هر دوی این بزرگوران را رحمت کند. یادشان را با امدن مهر ماه گرامی میداریم 

همشاگردی, های وحیدی عزیزم چه سالهای خوبی در کنار هم بودیم چه معلم های خوبی داشتیم 

یاد اون روزها که دست گردن هم می انداختم و در حیاط مدرسه قدم می زدیم و بستی قیفی بزرگ می خوردیم به خیر 

یاد اون روز ها بخیر که زنگ تفریح البالو خشکه و لواشک می خوردیم 

یادم اقای کاویانی سریدار مدرسه هر وقت هسته البالویی زیر دست پا می دید می گفت می دونم کار شما لواسونی هاست می خندید و می گفت روی زمین نریزید خودتون می افتید زمین و بعد ما می خندیدیم و او هم می رفت 

چقدر شیطون بلا بودیم 

خوشحالم که الان با خاطرات خوب زمان درس خوندن روبروهستیم 

همشاگردی, سلام, همشاگردی, سلام,  ماه مهر و ماه مهر ماه مهر باز امد  باز امد 

دلتنگی...