کبوتر ها به خانه هایشان بر می گردند

ساخت وبلاگ
پرده اتاق را کنار زدم تا نور زیبای خورشید به اتاق زیبایی بدهد 

کبوتری روی نرده بالکن نشسته بود 

او به من نگاه کرد و من به او 

کبوتر زبان گشود 

بالهای مرا بریدند

که به لانه ام بر نکردم

اما  کم کم  بالهایم رویش دو باره کرد من هم پر و بالم را مخفی کردم  

وقتی احساس کردم که دیگر می توانم پرواز کنم 

به لانه ام بر گشتم 

او پر کشید و به لانه اش  برگشت 

او خواهد امد 

بوی پیراهن یوسف به مشام می رسد

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۶ساعت 11:11  توسط هما اثباتی  | 
دلتنگی...
ما را در سایت دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : homaesbati88 بازدید : 107 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 10:54