به دهم فروردین هم رسیدیم ما در خانه می مانیم

ساخت وبلاگ

این روز ها مثل سالهای قبل نبودو دید و بازدید ها ی تلفنی داشتیم . وقتی عیدی دیداری نداشتیم سیزده بدر هم نداریم و در خانه می مانیم

یک روزهایی میاید و ما این روزها را این طور قصه اش را تعریف می کنیم .

یکی بود ویکی نبود 

اواخر سال 98 بود که یک بیماری شیوع پیدا کرد به نام کرونا . از اوایل اسفند باید در خانه می ماندیم که این بیماری شیوع پیدا نکند اما این بیماری خیلی به سرعت شیوع پیدا کرد و به خاطر اینکه یک ویروس جدیدی بود واکسن نداشت که از شیوع این بیماری جلوگیری بشه و متاسفانه تعدادی از مردم در سراسر دنیا جانشان را از دست دادند .

ما در خانه بودیم و رادیو ی خانه را اصلا خاموش نمی کردیم و به اخبار روز توجه میکردیم و کارهایی که دوست داشتیم انجام می دادیم . چون خیلی وقت داشتیم توی اون مدت من خیلی چهل تکه دوزی کردم همین کوسنی که الان روی مبل است  یکی از ان کوسن هایی است که در ان مدت دوختم . و این گلدون که برای خودش درختی شده در ان روزها ی پایانی اسفند 98 قلمه زدم   یوگا را می گم . وقت را تلف نکردم و کلی چیز های جور وا جور درست کردم و یک کتاب به اسم "دو قدم تا لبخند "را در ان روزها خوندم خیلی خوب بود  ویک روز هم هوس کردم بروم و کتاب شازده کوچلو را دوباره بخونم . دیدم کتاب "صد سال تنهایی" هم خیلی خوبه یک بار دیگه خوندم. راستش رمان را خیلی بیشتر از کتابهایی که داستان کوتاه داره دوست دارم . 

بعد از مدتی ما از قرنطینه خونگی امدیم بیرون و به زندگی همیشکی خود ادامه دادیم . 

خونه برای ما سنگر سلامتی بود . سنگری که نیاز به خاک ریز نداشت  دشمن خیلی ذره بینی بود و  باید مراقب بودیم .روزی بیست بار دست هامون را با اب و صابون شستشو می دادیم و کف دست من شده بود عین سیم ظرفشویی . اما همه اون روز ها تموم شد و واکسن این بیماری هم کشف شد وداروی ان پیدا شدد و تمام دارو خانه ها الان تا سقف ماسک ان سالهای خیلی دور تو قفسه هاشون مونده چون دیگه کسی وارد داروخانه نمیشه که نیاز به ماسک داشته باشه .

به امید  روزهای طلایی و بهاری زیبا .  در خانه می مانیم . 

یکی بود و یکی نبود  غیر از خدا هیچکس نبود 

 

 

دلتنگی...
ما را در سایت دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : homaesbati88 بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 11:41