سلام سه شنبه

ساخت وبلاگ

سلام به روز سه شنبه عزیزم وقتی در تاریکی صبح بیدار شدم دیدم همه جا سفید پو ش شده دیشب هم تهرا ن بر ف بارید و بارید و بارید و همه جا سفید و سفید شده دیروز به شمشاد های کوچه گفتم با زمستان نباید شوخی کنیم زمستان با بهار قایم موشک بازی می کنه ؟ همه جا سفید .

برنامه هفتگی را اماده کردم دیدم ساعت اخر ورزش داریم  راهی مدرسه شدم ناظم مدرسه خانم روحانی از پشت بلند گو گفت :کلاسی که ورزش داره توی حیاط بمونه . معلم ورزش امد و گفت بچه ها   با لباس ورزش یک تمرین ورزشی می کنیم . لباس ورزش ما یک بلوز سفید و یک دامن سورمه ای بود خیلی زیبا بود بسته به سلیقه مادران دامن ورزش ما درست شده بود مامان با سلیقه من هم یک دامن دوخته بود با چین های شستی که بعد پدر عزیز با مهارت کامل اطو کرده بود و پیلیسه شده بود و خیلی زیبا .

من پینگ پونگ را خیلی دوست داشتم اما معلم ورزش ما سرکار خانم دواتچی دوست داشت من والیبال بازی کنم . می گفت اثباتی جان قدت کوتاهه والیبال بازی کنی بلند می شی من هم گاهی والیبال بازی می کردم و گاهی هم به سراغ علاقه ام پیگ پونگ می رفتم خلاصه بازی های دلخواه تمام شد و معلم گفت حالا من از شما قسمتی از امتحان ورزش را می گیرم و بعد روز دیگه قسمتی دیگر انرا 

قسمت اول ورزش پرش بود . معلم جایی را انتخاب کرد و گفت از این خط بپرید . خلاصه معلم عزیز متر بدست ما هم می پریدیم او هم اندازه می زد که هرکدام چند سانتیمتر پریده ایم . نوبت به دوستم رسید که او بپرد او وقتی پرید موها ی صاف و بلند طلایی او نا گهان از سرش به زمین افتاد و تمام بچه ها با صدای بلند خندیدن و معلم متعجب شد که این شاگردش مو های مصنوعی دارد دوستم اون روز خیلی ناراحت شد . اما از ان روز به بعد دیگر او موی مصنوعی زیبا را به سرش نگذاشت . 

این هم خاطره بود از زنگ ورزش 

روز سه شنبه خوبی داشته باشیم و کار های قشنگ انجام دهیم 

دلتنگی...
ما را در سایت دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : homaesbati88 بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 28 بهمن 1398 ساعت: 6:46