دلتنگی

متن مرتبط با «چولو» در سایت دلتنگی نوشته شده است

شازده کو چولو

  • اولین چیزی که گذاشتم داخل کیفم دستی خود ،کتاب شازده کوچولو ست ، گفتم ببرمش بیرون ، چند ساعتی با هم باشیم ،اول می برمش پارک با هم پیاده روی می کنیم ، و بعد ....‌‌‌‌‌‌....‌بقیه برنامه های امروز ،وقتی برگشتم ، می نویسم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شازده کوچولو ، قسمت۲

  • هیچ فکر نمی کردم که شازده کوچولو هم قسمت دوم داشته باشد ، چه کنم حالا می نویسم و به قولی که به خودم داده بودم ، وفادار باشم ،.پارک ، به خاطر دو روز باران که در تهران باریده بود داری هوای سالم بود و زمین و کوچه ها را هیچ چیز جزء باران نمی توانست تمیز کند ، تشکر از خدا وند بزرگ ،در برگشت از پارک با شازده کوچولو سوار اتوبوس شدیم ، و به مقصد ( داروخانه) رسیدیم ، پذیرش شدیم و در آن غوغای داروخانه ،که ساعت ۸ و بیست دقیقه صبح را نشان می داد یک صندلی خالی شد و نشستم ، درب کیفم را باز کردم و شازده را با احترام از کیفم خارج کردم ، و شروع به خواندش کردم البته خیلی حواسم به شازده نبود چون باید مواظب باشم که شماره مرا بلند گو اعلام کند ، خلاصه بعد نیم ساعت شماره ۲۳۳ را خواند کیف روی بازوم ، شازده کوچوکو در دست عینکم آویزان از گردن ، به کیشه رسیدم مسئول آن گفت: خانم داروی شما باید از انبار بیاید ممکن است یک ساعت تا یک ساعت و نیم معطل شوید ، گفتم صبر می کنم من اثباتی هستم ،.انبار پشت داروخانه بود.به صندلی خود برگشتم و شروع به خواندن شازده کردم ، شاید بیش از صد بار این کتاب را خوانده ام . اما تکرارش را دوست دارم .خانمی کنارم نشسته بود ، گفت ببخشید داشتم اسم کتابتان را می خواندم کتاب را به ایشان معرفی کردم،ساعت از دو ساعت انتظارگذشت اما خبری نشد ، خیلی محترمانه سوال کردم چی شد داروی من !!! ، بگذریم ، ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه دارو را گرفتم و خدا را شکر کردم که دارو بود ،با شازده کوچولو در کیف و دو تا کیسه پر از دارو ، که داشت یخ مخصوص دارو ذوب می شد به همراه شازده به خانه رسیدیم ،از خوشحالی آلبالو پلو درست کردم و به اتفاق خانواده نوش جان کردیم و از خوشمزه بودن این غدا برای شازده تعریف کردم .،ما همیش, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها