دلتنگی

متن مرتبط با «مترو» در سایت دلتنگی نوشته شده است

کارت منزلت در دست به سمت ایستگاه مترو

  • بعد از طی کردن راهرو طولانی داخل ایستگاه متروی صادقیه ،از چند پله پایین رفتم و تابلو ها را خواندم که به کدام سمت باید برومجوانها بدو بدو می رفتند و همه بدون استثنا کفش های راحتی ( کتانی کفش ورزشی ) به پا داشتند ،( خبری از تق تق کفش پاسنه بلند نبود ) تصویر هایی از خطوط مترو بر روی دیوار ها نصب شده بود که مسیر خود را انتخاب می کردی ، به گیت رسیدم به متصدی آن گفتم آقا یک سوال دارم گفت هر چند تا سوال داری بپرس ، خانمی در کنار من قرار گرفت خیلی اهسته به مامور گفت این در را باز کن، نرده کنار مامور با یک نوار بسته شده بود بعد خانم یواش گفت: پول ندارم ، متصدی نوار را باز کرد خانم محترمی از آن عبور کرد ، مامور مخصوص این کار بود . ( مامور وطیفه شناس )از گیت خارج شدم که خوشبختانه از مسافت کوتاهی عبور کردم و به ایستگاه رسیدم ، بر روی رکاب مترو جای من شد . بماند و کیف خود را بغل کردم و حرکت ،چهار ایستگاه را باید طی می کردم جالب بود در این ازدهام جمعیت جوانها درس خود را حاضر می کردند و داستان بر سر دم راسو بود .بعضی ها هم با موبایل خود صحبت می کردند و موقعییت خود را اعلام می کردند ساعت ۸ و ۴۰ دقیقه صبح بود.ایستگاه من نواب بود پیاده شدم و خط بعدی را جستجو کردم ، از دختر خانم جوانی سوال کردم تربیت مدرس می رود او گفت بله ، قطار امد درد دل دختر جوان شروع شد و گلاله از اسم این ایستگاه که بماند ،به مقصد رسیدم و با ۶ پله برقی به سطح خیابا ن رسیدم ،گفتم باید گاهی با مترو از اول خط تا آخر خط ها بروم و ببینم ، آیا منزلتی ها می تواند از آن استفاده کنند !و اما ایستگاه های اتوبوس ، برای منزلتی هابه خاطر پارک کردن اتوموبیل ها در نزدیکی سکو اتوبوس نمی تواند کنار سکو قرار بگیرد ، فقط باید کمی تا قسمتی کوه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها